خودمان سیستم بولتنسازی را هک کنیم
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۵۴۲۴۰
در شرایطی که نگارنده تخصص امنیتی و حقوقی درخصوص موضوع ندارد هرحرفی درمورد آن فرد بزنم حتما غیرتخصصی است، علاوهبر اینکه امروز نقد آن فرد شاید خیلی جوانمردانه هم نباشد.
آنچه در این ماجرا از هجمه به یک نفر مهمتر است تحلیل مکانیسمی است که یک پروژه سراسر اشتباه را سالها متوقف نکرده و کار را به اینجا رسانده؛ پروژه پلمب کردن تحلیل با قفل و بسط بولتن.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کارکرد بولتن چیست؟ بولتن یعنی استفاده از اخبار درست و غلطِ پنهان برای به نتیجه رساندن مخاطب، بولتن یعنی ترویج رانت خبری، بولتن یعنی سادهسازی مسائل تحلیلی با چند خط خبر محرمانه. نتیجهاش هم میشود توهم دانایی. بولتن دقیقا کارویژهای مثل مواد مخدر دارد، مصرفکننده را در لحظه نشئه و در درازمدت وابسته میکند و توزیعکننده را در موقعیت قدرت مینشاند. در این معامله حالا اگر توزیعکننده بتواند مقداری ناخالصی هم به مواد اضافه کند خیلی مهم نیست، مهم این است که مصرفکننده نیازهای اولیهاش برطرف شود، وابسته شود و وابسته باقی بماند، شاید حتی بعدا بشود کلا ناخالصی تحویل مشتری داد.
بولتن بهجای سادهگویی سادهسازی میکند، دقت کنید بین این دو تفاوت وجود دارد، در ارائه تحلیل سادهگویی هنر است، اما سادهسازی خیانت، سادهسازی یعنی ندیدن ابعاد مختلف یک پدیده و نتیجه گرفتن صرفا از شواهدی که بهنفع صاحب بولتن است. با بولتنسازی و سیاستورزی بولتنمحور میتوان به مرور دستگاه تحلیلی را تعطیل کرد، مخاطبی که نتواند اخبار پیدا و رسمی را کنار هم قرار دهد و تحلیل بسازد احتمالا گرفتار جنس ناخالص و تبدیل به مشتری دائمی بولتنها میشود، این مشتری میتواند طیف وسیعی از کنشگران سیاسی از خبرنگار و دانشجو تا نمایندگان مجلس و اعضای دولت و... را در بر بگیرد.
بولتنسازی جامعه هدف را به سمت پنهانکاری پیش میبرد، روحیه تحلیلی داییجان ناپلئونی را ترویج میکند. سیاستورزی را گعدهای میکند، نوچهپروری سیاسی را جایگزین نخبهپروری سیاسی میکند، مکانیسم سیاستورزی عادی را مختل میکند، مدل حزبی از پایین به بالا را بلاموضوع میکند، روحیه پرسشگری را سرکوب میکند، جنبش دانشجویی را تبدیل به پیادهنظام محافل میسازد، بدنه اجتماعی را احمق فرض میکند و کوتوله بار میآورد. بولتنسازی معمولا دشمن را ساده و شکستخورده و رقیب سیاسی را اهریمن تصویر میکند، بولتن تبدیل بهوسیله ضریب دادن غیرواقعی به اخبار و بعضا ساخت خبر غیرواقعی میشود و گاهی کارکرد انتقامگیری درونحزبی و درونجناحی پیدا میکند، بولتنسازی تبدیل به الگو میشود و جواز میدهد که در سطوح پایینتر بولتنکها شکل بگیرند و این چرخه باطل که در زیر چرخدهندههایش عقل و اخلاق ذبح میشود همچنان میچرخد.
بولتنسازی به مثابه ابزاری برای جلوگیری از رشد تحلیلی و با هدف تصغیر مخاطب و کوتولهسازی در بدنه اجتماعی یک دوقلوی همسان هم دارد، ساخت مراجع سیاسی، فکری پرشور، اما کمعمق که راهزن تحلیل هستند، مراجع خودخواندهای که به خود اجازه میدهند درباره همهچیز از سیاست خارجی تا محیطزیست، از نقد فیلم تا تفسیر قرآن، از دکترین بیمرز و بامرز تا اخلاق جنسی، از نقد همسران فوتبالیستها تا تبیین مضرات اقتصاد نئولیبرال و... سخن برانند و قلم بزنند، با همان مکانیسم بولتنی که بالا گفتیم برای خود مخاطب وابسته میسازند؛ رابطه مراد-مریدی، ساخت قبیلهای، بلکه فرقهای به روابطشان میدهد، هر نوع نقد چهارچوب فکری سادهسازانهشان با لشکرکشی مجازی و حتی حقیقی آن هم با خشنترین رفتار کلامی روبهرو میشود.
ائتلاف بولتنسازان و استادسازان در پسپرده یک هدف را دنبال میکنند، ساخت لشکری تودهوار که از خود تحلیل نداشته باشد و هرچه آنها میگویند و میسازند را طوطیوار تکرار و در بوق و کرنا میکنند. ائتلافی که مخاطب را مونولوگپسند و کانالیزه بار میآورد، مخاطبی که بهمحض قرار گرفتن در مقابل اندیشه مقابل یا از درون دچار فروپاشی میشود یا به موج رادیکالیسم میپیوندد و این برای انقلابی که آزادی فکر جز شعارهایش بود و قرار بود مارکسیستها هم در دانشگاههایش کرسی تدریس داشته باشند و سابقه درخشان تضارب آرا در سالهای نخست را داشت، زیبنده نیست.
به ابتدای بحث برگردیم، درباره مجرم بودن یا نبودن و وضعیت امنیتی آن یک نفر اطلاعی نداریم، اما میدانیم این مکانیسم مدتهاست دارد کار میکند و تا قبل از این ماجرای هک، علیرغم تذکر دلسوزان، عزیزانی که امروز معترض و منتقد هستند یا مشوق بودند یا تماشاچی.
راهحل مساله پاک کردن صورت سوال نیست، با گرفتن یک نفر هم مشکل حل نمیشود، باید این مکانیسم بولتنسازی تغییر کند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: هک کردن بولتن بولتن سازی ساده سازی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۴۲۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عهد کردیم خودسانسوری نکنیم
به گزارش قدس آنلاین، این برنامه در هر قسمت، یکی از پروندههای مهم و چالشی کشور را بدون واسطه بررسی میکند. فصل اول بیواسطه در ۲۶قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. این برنامه محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که روی آنتن شبکه یک سیما میرود. درباره جزئیات بیشتر این برنامه با «محمدعلی صدرینیا» کارگردان و تهیهکننده «بیواسطه» گفتوگو کردیم که میخوانید.
در این فصل سراغ فضاهایی رفتید که پیش از این کمتر دوربینی به آنجا رفته بود، مثل کارخانه اسلحهسازی یا مراکز هستهای. تمایز و ویژگی فصل دوم «بیواسطه» را نسبت به فصل اول چه میدانید؟ تلاش ما در فصل دوم این است فضای رنگارنگی از سوژهها، موضوعات و لوکیشنها را داشته باشیم و مانند فصل اول به دنبال این بودیم دوربین «بیواسطه» سراغ روایتهایی برود که مخاطب، کمتر تصویر و تصوری از آنها دارد. در فصل دوم سراغ موضوعاتی رفتیم که مردم امکان حضور در آن فضاها را ندارند؛ مثلاً در قسمت اول به کارخانه اسلحهسازی پارچین رفتیم که یک مجموعه نظامی با حساسیتهای بالای امنیتی است یا قسمتی دیگر سراغ رئیس سازمان انرژی اتمی رفتیم و به موضوع صنعت هستهای پرداختیم. وارد فضاهایی مثل رآکتورها و خط تولید رادیوداروها شدیم که کمتر دوربینی به آنجا رفته است. همچنین در این فصل سراغ برخی معضلات و مشکلات اجتماعی رفتیم که روایتهای کمتر دیدهشدهای در قاب تلویزیون داشتند؛ مثلاً به بعضی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان و یا حاشیه شهر تهران رفتیم که تاکنون روایتهای کمی از آنها روی آنتن دیدهایم.
موضوعاتی مثل صنعت هستهای و توان نظامی، موضوعاتی حساس هستند که کمتر برنامهسازی سراغشان رفته است و به دلیل کمبود روایتهای داخلی در این باره، مردم برای یافتن پاسخ پرسشهایشان به روایتهای غیررسمی و رسانههای خارجی هم رجوع میکردند، چه شد که این ضرورت روایتگری، امروز احساس شد؟ اهمیت و ضرورت این موضوع از سالها پیش مشخص بود اما بستگی داشت که تیمهای برنامهساز با چه نگاهی سراغ این موضوعات بروند و اینکه دستگاهها و بخشهایی که باید پاسخگو باشند چقدر همراهی و همکاری کنند. ما از فصل اول در «بیواسطه» با خودمان عهد کردیم خودسانسوری نداشته باشیم. وقتی سراغ موضوعی میرویم، تا جایی که ممکن است پرسشهای مردم را در آن حوزه بپرسیم. در قسمت اول این فصل که سراغ کارخانه اسلحهسازی و مرکز صادرات دفاعی رفتیم درباره مباحث مرتبط با موشک، پهپاد، توان نظامی و اهمیت آن سؤالات صریحی پرسیدیم. در قسمتی که مرتبط با موضوع هستهای بود مسئله اصلی ما، پرداختن به این پرسش مهم در اذهان عمومی بود که با وجود تحریمهای جدی کشورمان بهخاطر انرژی هستهای، منافع این صنعت چیست و چرا اثراتش را نمیبینیم؟ ما تلاش کردیم سراغ این پرسش برویم و به آن پاسخ بدهیم. ولی ماجرا، سمت دیگری هم دارد که نهادها و مسئولان هستند و بستگی به همراهی و همکاری آنها دارد. خوشبختانه وزارت دفاع و سازمان انرژی اتمی با روی خوش ما را همراهی کردند ولی در مسیر تولید برنامه با دستگاههایی مواجه شدیم که همچنان نگاه سنتی دارند و زمانیکه میفهمند مجری برنامه، محمد دلاوری است یا ممکن است سؤالاتی بپرسد که ضعفها و کمکاریشان عیان شود تمایلی به مشارکت ندارند و ترجیح میدهند با حضور در یک برنامه تلویزیونی خنثی، گزارش عملکرد بدهند، به جای اینکه پاسخگو باشند.
ساخت چنین برنامههایی میتواند مسیر برنامهسازی سیاسی را در رسانه ملی هموار کند؟
امید و تلاش ما همین است. تولید برنامه در استودیو برای ما راحتتر و بیدردسرتر است، چرا که هماهنگی لوکیشنهایی خارج از تهران برای تیم تولید، فرسایشی و سخت است اما فکر میکنیم این شکل از پرداخت به سوژهها و مطالبهگری سبب میشود برنامهسازی سیاسی را یک گام به جلو ببریم.
اگر رسانههای رسمی از زیر بار برنامهسازی سیاسی شانه خالی کنند، رسانههای خارجی و غیررسمی وارد این حوزه میشوند و میدان روایتها از سوی راویان داخلی خالی میشود. همینطور است. معمولاً رسانه ملی تمایل به ساخت برنامههای سیاسی دارد تا مرجعیت رسانهای داشته باشد ولی بخشی از ماجرا به نهادها و دستگاههای مختلف برمیگردد که آنها هم باید این نگاه را داشته باشند. ما در مسیر تولید فصل دوم «بیواسطه» دستگاهها و وزارتخانههایی را داشتیم که با آغوش باز پذیرای ما بودند و ضعفها و قوتهایشان را صادقانه میگفتند اما گارد برخی از دستگاهها و نهادها به روی ما بسته بود و حتی به صورت غیررسمی میگفتند سمت ما نیایید. این ناشی از ضعف عملکردی آن دستگاه یا نگاه دهه شصتی روابط عمومیهایشان به رسانه است. حتی این نگاه وجود دارد که اگر دیده نشوند یا فراموش شوند بهتر از این است که در معرض توجهات رسانهای قرار گیرند.
مرز استقلال رأی در روایتهای «بیواسطه» که سفارشدهنده آن، سازمان اوج و پخشکنندهاش رسانه ملی است تا کجاست؟ «بیواسطه» وقتی موفق خواهد بود که واقعیت ایران امروز را به مخاطبان نشان دهد. این واقعیت، اجزای مختلفی دارد که شامل پیشرفتها، ضعفها، قوتها و کمبودها در حوزههای مختلف میشود. آنجایی مخاطب، ما را باور خواهد کرد که بفهمد واقعیت را به او میگوییم، یعنی هم نیمه پر لیوان را به او نشان میدهیم و هم نیمه خالی را. ما سعی نکردیم دوربین «بیواسطه» را به دوربین تبلیغاتی یکطرفه تبدیل کنیم. هم سراغ پیشرفتها میرویم و هم ضعفها. تلاش ما این است روایتی واقعی از اتفاقات و ماجراها داشته باشیم، چون نقطه مطلوب ما و مخاطبان، همینجاست. ما در عصری زندگی میکنیم که روایتها یکسویه نیستند و اگر درباره موضوعی روایتی داشته باشیم که درست نباشد، روایت دیگری از آن در شبکههای اجتماعی منتشر میشود؛ پس اعتماد مخاطب برایمان مهم است.
گاهی هزینههای اجتماعی که تلویزیون پس از پخش برنامههای سیاسی داده آنچنان سنگین بوده که ترجیح میدهد سراغ اینگونه از برنامهسازی نرود، اما نپرداختن به موضوعات روز در رسانه ملی چه هزینههایی برای جامعه پرسشگر امروز دارد؟ بهنظرم رسانه ملی باید برندهای ماندگار در برنامهسازی سیاسی داشته باشد و این برندها، مقطعی نباشند. اگر قرار است روی افکار عمومی اثرگذار باشد باید تحملش را بالا ببرد تا بتواند برندهایی از برنامههای تلویزیونی سیاسی جدی را خلق کند که مجری معتبر و دارای کاراکتر ویژه داشته باشد. در گام اول، تلویزیون باید در حوزه برنامهسازی سیاسی، برندسازی کرده و سپس آن برند را حفظ کند. ما با موضوعات مختلفی در جامعه مواجه هستیم که در مقاطع مختلف درباره آن، برنامهای ساخته و هر بار برند جدیدی خلق میشود. مثلاً در مقطع انتخابات، یکسری برنامهها روی آنتن میرود که با گاردهای بازتری به موضوعات روز جامعه میپردازد و پس از پایان انتخابات، آن برنامه و پرداخت به آن موضوعات، تمام میشود. مثلاً مسئله حجاب در مقطعی حساسیت بیشتری دارد و در یک بازه زمانی کوتاه، برنامههای گفتوگو محور با رویکردی باز در این باره روی آنتن میرود اما بعد تعطیل میشود. رسانه ملی بابت این برنامهها، هزینههای اجتماعی میدهد در حالیکه اگر برندهایی ثابت با رویکردی مشخص طی سالها ساخته شود و همیشه روی آنتن برود، اعتبار و مخاطب پیدا میکند. در چنین وضعیتی، آن برنامه سیاسی و اجتماعی برند میتواند در موقعیتهای مختلف، موضوعاتش را متناسب با شرایط روز به آن مباحث اختصاص دهد ولی وقتی نگاهها مقطعی شود سبب میشود هر دفعه، برند جدیدی خلق شود و برای جا افتادن و اعتباربخشی آن، هزینه و تلاش مضاعفی صورت گیرد ولی زمانیکه بناست اثرگذار باشد، آن ماجرا تمام شده و برنامه هم تعطیل میشود. این رویکرد، اشتباه است و در این سالها ضربهاش را در مدیریت افکار عمومی خوردیم. کاش برندهای ماندگار برنامه سیاسی را در تلویزیون داشته باشیم و مدیران سازمان، فشارهای بیرونی که به صدا و سیما میآید را تحمل کنند تا این برنامهها استمرار یابند. امیدوارم برنامه «بیواسطه» در یک بازه زمانی طولانی روی آنتن بماند و به یک برنامه مقطعی تبدیل نشود. اگر قرار باشد «بیواسطه» به برنامهای مطالبهگر تبدیل شود که هر بار سراغ پروندههای جدید و جنجالی میرود، مماشات نمیکند و بررسی دقیق و موشکافانه دارد، باید به برندی ثابت تبدیل شود. در صورت استمرار در ساخت و پخش چنین برنامههایی میتوان به اثرگذاری آنها در طولانی مدت امیدوار بود. زهره کهندل